آیا واقعا سینمای هالیوود امروزه خودش فیلم شیطانی می سازد؟
- يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۲۶ ب.ظ
. به این ترتیب، محتوای ناشایست و پیام
نادرست، آرام آرام خود را به ذهن و فکر مخاطب نزدیک می کند و قلب و روح
او را تحت تاثیر قرار داده و در نهایت جذب جان او می شود.
امروزه مرکز مهمی همچون هالیوود که در عرصه هنر سینما فعال و البته تاثیر گذار است، به عنوان یک پشتیبان جدی درخدمت فرقه شیطان گرایی انجام وظیفه می کند. این ایفای نقش به گونه ای پررنگ است که عنوان « پیامبر شیطان پرستی » برای این رسانه صهیونیستی، به هیچ عنوان دور از حقیقت نیست. ماهیت و ماموریت فرقه شیطان پرستی که امروزه در هالیوود تحت « آیین و مکتب » از آن تبلیغ می شود، در محصولات هالیوودی انعکاس تام یافته است. نگاهی گذرا به چند اثر هالیوودی ـ که چندان جدید هم نیستند ـ می تواند از طرح حساب شده و درازمدت هالیوود در رسمیت دادن به این فرقه پرده بردارد.
این طرح درقدم اول؛ معرفی، در گام بعدی عرضه یک رقیب و بدیل برای ادیان الهی، در مرحله بعدی جایگزین نمودن، در گام چهارم به حاشیه راندن و درنهایت از بین بردن ادیان الهی خواهد بود.تعداد این فیلم ها زیاد است. ما از باب نمونه چند تا از این فیلم ها را مختصری تحلیل می کنیم.
یکی از فیلم های مهم در ترویج شیطان پرستی، فیلمی است به نام «فرزند رزماری» که توسط رومن پولانسکی (کارگردان یهودی) در سال 1968 در هالیوود ساخته شد.
در این فیلم، شیطانی از جهنم می آید و نطفه خود را در رحم زنی به نام رزماری قرار می دهد و بدین صورت کودکی شیطانی به نام آدریان متولد می شود. گهواره این کودک سیاه رنگ (پر کاربردترین رنگ در فرهنگ شیطان پرستی و نماد قدرت تاریکی/ The Satanic Bible, PP.31) و بالای آن صلیبی بر عکس (نمادی که توضیح آن گذشت) آویزان است. قیافه این کودک به گونه ای است که مادرش با دیدن او وحشت می کند و ابتدا از پذیرش فرزندش خودداری می کند. در جشن تولد این کودک که افرادی از نژادهای مختلف حضور دارند چندین بار جمله "درود بر شیطان" تکرار می شود. صاحب خانه با خوشحالی می گوید: «این کودک معابد و خدا را از بین خواهد برد و نفرت را آزاد خواهد کرد. او انتقام را در دلها زنده خواهد کرد و کار خدا تمام است ... درود بر شیطان». در این فیلم ارتباط با شیطان به عنوان راه حل مشکلات به تصویر کشیده می شود. جالب توجه این که مادر با شادباش افراد حاضر در جلسه، کودک خود را تحویل می گیرد و با طنین دلنواز لالایی این فیلم به پایان می رسد و با این فیلم "تولد شیطان" اعلام می شود و اولین قدم برای اعلام حضور شیطان در جوامع بشری برداشته می شود.
این کارگردان یهودی به «اعلام حضور» شیطان اکتفا نکرد و چندی بعد با ساختن Ninth Gata (دروازه نهم) در صدد اثبات نیروهای خارق العاده و قدرت های ماورائی برای شیطان بر آمد و شیطان را به عنوان قدرتی عظیم و تاثیرگذار در جهان هستی معرفی کرد. در این فیلم که چندین بار از نمادهای شیطانی استفاده شده است از جمله عدد 666 (به عنوان رمز آسانسور، رمز آرشیو کتابخانه، سال نوشتن کتاب و ...)، وانمود می شود رسیدن به شیطان دارای آداب مخصوص سیر و سلوک است (با طرح کتاب دارای سه نسخه کمیاب).
در این فیلم، دین کارسو که دلال کتابهای نایاب است مامور میشود که از کتاب «دروازه نهم پادشاهی تاریکیها» دو نسخه باقیمانده را پیدا کند. کارسو در پایان ماموریت، به همراه کتاب عازم اروپا میشود؛ اما در مسیر به یک راز هولناک دست پیدا میکند و آن این است که هر سه نسخه مکمل یکدیگر و شیطانیاند. اما شاید مهم ترین درس شیطانی فیلم دروازه نهم این باشد که لیانا فقط شهوت را راه رسیدن به شیطان میدانست و شناختی از شیطان نداشت و بالکان هم فقط شناخت را راه وصول به حریم شیطان میدانست. بنابراین، هیچ کدام به هدف خود نرسیدند و هر دو نابود شدند. اما آن که برگزیده شد و توانست به پایان راه برسد، «کورسو» بود که هر دو ابزار (شناخت و شهوت) را داشت. به هر تقدیر لازمه بندگی شیطانی، داشتن دو بالِ هم زمان یعنی عملِ شیطانی و معرفت به جایگاه و مقام شیطان است.
در فیلم گابریل (که همان جبرئیل است)، جهانی تاریک و غرق در فساد و ظلمت نمایش داده می شود. در این فیلم خداوند بزرگ ترین و قدرتمندترین فرشته خود به نام گابریل را مامور نجات جهان می نماید؛ اما گابریل بعد از نزول به زمین متوجه می شود که قبل از او فرشتگان دیگری که مامور این کار بوده اند در برابر قدرت عظیم شیطان همگی در مانده و تسلیم و یا شکست خورده اند. اما تصمیم گابریل برای مبارزه با شیطان و برگرداندن نور به میان آدمیان قطعی است.
گابریل بعد از از بین بردن نیروهای شیطانی با فرمانده شیاطین به نام سمائیل وارد جنگ می شود؛ ولی متوجه می شود که فرمانده شیاطین برای آزادی انسان ها قیام کرده است و این خداوند بوده که باعث از بین رفتن فرشتگان قبلی گردیده است. گابریل بعد از این مرحله ماموریت خود را رها می کند و با ناراحتی و اعتراض به این نزاع پایان می دهد و می رود تا مانع اعزام فرشتگان به دست خدا شود. بدین سان مخاطب که تا مراحل آخر فیلم خود را همراه گابریل احساس میکند ناگاه در چرخش آخر فیلم، منطق سمائیل را بر گابریل ترجیح میدهد. به روشنی در این فیلم، خدا دشمن آدمیان و شیطان دوست انسان ها و منجی آدمیان معرفی می گردد.
در بسیاری از فیلمهای سینمایی ـ مانند طالع نحس 4، شیطان دارای قدرت اهریمنی و ویرانگر در برابر قدرت خداوند قد علم میکند و انسان موجودی ضعیف و بیپناه معرفی میگردد که در چنگال قدرت شیطان اسیر است و هیچ امدادی از ناحیه خداوند به او نمیرسد و چارهای جز پناه بردن به شیطان و نیروهای او ندارد. به دنبال آن، شیطان «تنها منجی» عالم هستی معرفی میشود که باید در «دنیای تاریک» به او رو میآورد. در فیلم مومیایی شیطان در عرض قدرت خدا ظاهر می شود و می تواند در برابر خدا عرض اندام کند. در این فیلم ها، با اتکا به نیروهای شیطانی قدرت انسان به حدی می رسد که می تواند بدون تمسک به خدا بهشت وعده داده شده خدا را در همین جهان و در همین کره خاکی با دست خود بنا کند. حداکثر حضور خدا در بعضی از گفت وگوهاست، آن هم به گونه ای که حتی پیامبران به او اعتراض می کنند و از قدرت قوم یهود به او شکایت می کنند.
شیوه حضور شیطان در جهان هستی در محصولات هالیوودی بدیع و نو است به گونه ای که در ادیان الهی، این شکلِ تصرف ـ همان مدل تناسخ ـ نه فقط برای شیطان بلکه از اساس غیر ممکن و نشدنی اعلام شده است. در نگاه هالیوودی، شیطان در کالبد انسان حلول میکند و برای اعمال نیروهای خود لاجرم نیازمند کالبد آدمی است، شیطان گاهی در جسم یک کودک معصوم، گاه در کالبد یک زن، گاه در جسم یک سیاستمدار به اعمال تصرف در عالم میپردازد.
این باور خرافی نسبت به شیطان، حداقل نتیجهای که برای مخاطب در پی دارد، این است که انجام گناه ـ چون اجباری و از ناحیه شیطانِ حلول کرده در جسم انسان تحقق مییابد ـ غیر اختیاری است و گریزی از آن نیست، بنابراین باور، وجود عذاب و عقاب در حق فردی که مسخر شیطان گردیده امری غیر منطقی و غیر عادلانه مینماید. این تفکر در مجموعه هری پاتر و طالع نحس، جنگیر، خون آشام و آثار دیگری تعقیب شده است.
در مواردی متعدد، فرهنگ شیطانی و اعمال نیروهای شیطانی، در نظر مخاطب واژگونه معرفی میشود، به گونهای که تعریفی جدید از مفاهیم شیطانی به مخاطب ارائه میگردد که در نتیجه «شر » به «خیر» تبدیل میگردد و «بدی» قلب ماهیت میکند. در مجموعه هری پاتر تفکیک خیر از شر بسیار مشکل است و اصلاً مفاهیم شیطانی و زشت چنان جذاب القاء میشوند که خیر از زبان شیطان به صحنه میآید و شیطان، معیار خیر و شر میشود.
محصولات هنری هالیوود، مفهوم معنویت و عرفان را به مفهوم جدیدی به نام «ماوراء» تبدیل نموده است و در قاموس هالیوود این دو مفهوم یعنی ماورا و معنویت، معادل و مترادف محسوب میشوند. چنان که در ماتریکس، «اوراکل» نماینده جنبه عرفانی و ماورا الطبیعه داستان است. او صرفاً یک راهنماست که ادعا شده فطرت حقیقت طلب انسانها را به اقنا می رساند و نباید حرفهای او را با ملاک درست و غلط سنجید. حرفهای او را باید شنید و نباید با حکم عقل و برهان با او رو به رو شد. هرچه را میگوید فقط باید به کار بست و به ماورا متصل شد. (ماتریکس ـ مکاشفه قرن، برادران و اچوفسکی، نشر مس، ص 171 )
از طرف دیگر تاکید بر جشن هالووینگ (جشن سالانه شیطانی) در مقابل جشن-های دینی، مثل کریسمس (جشن بزرگ مسیحیت) در این گونه آثار سینمایی پدیدهای اتفاقی نیست. آن چه در این بزرگ نمایی، به گونه ای حساب شده تعقیب می شود، جایگزین نمودن نمادها و ایام شیطانی به جای مراسمهای دینی است. در آثار شیطانی هالیوود، یادآوری و برجسته کردن و تکرار مداوم شیطان و شیطان پرستی، مطلوب اصلی است. در همین راستا در مجموعهای خیالی هری پاتر ـ که پر مخاطب بوده و پرفروشترین محصول سینمایی در دنیای کودکان است ـ در هیچ کجا از دعا، توسل، نیایش و توکل به ذات خداوند اثری وجود ندارد و همه بن بستها با استمداد از نیروهای جادویی و شیطانی برداشته می-شود.
محصولاتی از این دست، در هالیوود فراوان یافت می شود. مخاطب بعد از دیدن این گونه فیلم ها به این نتیجه می رسد که راه رسیدن به قدرت و شهرت و شهوت، تمسک به شیطان و قدرت های شیطانی است و شیطان نه فقط دشمن انسانها نیست که بعنوان منجی انسان ها و پیام آور آزادی انسان ها معرفی می شود. با تاسف باید اذعان نمود هالیود نقش خود را در انتقال مضامین شیطانی و رضایت بخش جلوه دادن فرهنگ شیطانی به خوبی ایفا نموده است. فیلم هایی از قبیل هری پاتر، جن گیر، طالع نحس (1،2،3)، ارباب حلقه ها با هدف القای ترس در ذهن و قلب مخاطب نسبت به شیطان و بزرگ نمایی از قدرت شیطان ساخته شدهاند و در فیلم های کنستانتین و طالع نحس 5و4 شیطان قوی تر از خدا ظاهر می شود، به طوری که روحیه تسلیم و فروتنی در برابر شیطان به جان مخاطب رسوخ می کند.
القای ترس در دل انسانها و نا امید ساختنشان از آینده، آن هم توسط رسانة پرنفوذی همچون سینما، میتواند برای آنان که به دامان ادیان الهی پناه نیاورده اند، فرصتی ذهنی ـ روانی ایجاد نماید تا برای مقابله با آیندة تاریک بشریت به نیروی دیگری پناه ببرند یا راهی برای خاضع شدن و کنار آمدن با نیروهای اهریمنی پیدا کنند.
غیر از فیلم هایی که تحت سیاست های کلی حاکم بر هالیوود تولید می شوند ، فرقه های شیطان گرا نیز، خود اقدام به تولید فیلم های سینمایی با محوریت شیطان و شیطان پرستی نموده اند که از آن جمله می توان به فیلم هایی همچون باران شیطانی(1975) ، دکتر دراکولا (1981) ،گفت وگوی شیطان(1995) و... و مجموعه تلویزیونی شیطان در حومه شهر(2000) اشاره نمود که بعضا افراد شاخص این گروه ها همچون آنتوان لاوی(بنیان گذار فرقه سیطنیسم) و پیترگیلمور(مسئول کنونی کلیسای شیطان) در آن ها به ایفای نقش پرداخته اند.
بنا بر آن چه گذشت، این واقعیت نباید مورد غفلت قرار گیرد که امروزه شیطان پرستی با ابزارهای فراگیری مثل سینما، نماد های متنوع، رسانههای مختلف صوتی و تصویری، به عنوان «دین دهکده جهانی» مطرح و تبلیغ میشود.
امروزه مرکز مهمی همچون هالیوود که در عرصه هنر سینما فعال و البته تاثیر گذار است، به عنوان یک پشتیبان جدی درخدمت فرقه شیطان گرایی انجام وظیفه می کند. این ایفای نقش به گونه ای پررنگ است که عنوان « پیامبر شیطان پرستی » برای این رسانه صهیونیستی، به هیچ عنوان دور از حقیقت نیست. ماهیت و ماموریت فرقه شیطان پرستی که امروزه در هالیوود تحت « آیین و مکتب » از آن تبلیغ می شود، در محصولات هالیوودی انعکاس تام یافته است. نگاهی گذرا به چند اثر هالیوودی ـ که چندان جدید هم نیستند ـ می تواند از طرح حساب شده و درازمدت هالیوود در رسمیت دادن به این فرقه پرده بردارد.
این طرح درقدم اول؛ معرفی، در گام بعدی عرضه یک رقیب و بدیل برای ادیان الهی، در مرحله بعدی جایگزین نمودن، در گام چهارم به حاشیه راندن و درنهایت از بین بردن ادیان الهی خواهد بود.تعداد این فیلم ها زیاد است. ما از باب نمونه چند تا از این فیلم ها را مختصری تحلیل می کنیم.
یکی از فیلم های مهم در ترویج شیطان پرستی، فیلمی است به نام «فرزند رزماری» که توسط رومن پولانسکی (کارگردان یهودی) در سال 1968 در هالیوود ساخته شد.
در این فیلم، شیطانی از جهنم می آید و نطفه خود را در رحم زنی به نام رزماری قرار می دهد و بدین صورت کودکی شیطانی به نام آدریان متولد می شود. گهواره این کودک سیاه رنگ (پر کاربردترین رنگ در فرهنگ شیطان پرستی و نماد قدرت تاریکی/ The Satanic Bible, PP.31) و بالای آن صلیبی بر عکس (نمادی که توضیح آن گذشت) آویزان است. قیافه این کودک به گونه ای است که مادرش با دیدن او وحشت می کند و ابتدا از پذیرش فرزندش خودداری می کند. در جشن تولد این کودک که افرادی از نژادهای مختلف حضور دارند چندین بار جمله "درود بر شیطان" تکرار می شود. صاحب خانه با خوشحالی می گوید: «این کودک معابد و خدا را از بین خواهد برد و نفرت را آزاد خواهد کرد. او انتقام را در دلها زنده خواهد کرد و کار خدا تمام است ... درود بر شیطان». در این فیلم ارتباط با شیطان به عنوان راه حل مشکلات به تصویر کشیده می شود. جالب توجه این که مادر با شادباش افراد حاضر در جلسه، کودک خود را تحویل می گیرد و با طنین دلنواز لالایی این فیلم به پایان می رسد و با این فیلم "تولد شیطان" اعلام می شود و اولین قدم برای اعلام حضور شیطان در جوامع بشری برداشته می شود.
این کارگردان یهودی به «اعلام حضور» شیطان اکتفا نکرد و چندی بعد با ساختن Ninth Gata (دروازه نهم) در صدد اثبات نیروهای خارق العاده و قدرت های ماورائی برای شیطان بر آمد و شیطان را به عنوان قدرتی عظیم و تاثیرگذار در جهان هستی معرفی کرد. در این فیلم که چندین بار از نمادهای شیطانی استفاده شده است از جمله عدد 666 (به عنوان رمز آسانسور، رمز آرشیو کتابخانه، سال نوشتن کتاب و ...)، وانمود می شود رسیدن به شیطان دارای آداب مخصوص سیر و سلوک است (با طرح کتاب دارای سه نسخه کمیاب).
در این فیلم، دین کارسو که دلال کتابهای نایاب است مامور میشود که از کتاب «دروازه نهم پادشاهی تاریکیها» دو نسخه باقیمانده را پیدا کند. کارسو در پایان ماموریت، به همراه کتاب عازم اروپا میشود؛ اما در مسیر به یک راز هولناک دست پیدا میکند و آن این است که هر سه نسخه مکمل یکدیگر و شیطانیاند. اما شاید مهم ترین درس شیطانی فیلم دروازه نهم این باشد که لیانا فقط شهوت را راه رسیدن به شیطان میدانست و شناختی از شیطان نداشت و بالکان هم فقط شناخت را راه وصول به حریم شیطان میدانست. بنابراین، هیچ کدام به هدف خود نرسیدند و هر دو نابود شدند. اما آن که برگزیده شد و توانست به پایان راه برسد، «کورسو» بود که هر دو ابزار (شناخت و شهوت) را داشت. به هر تقدیر لازمه بندگی شیطانی، داشتن دو بالِ هم زمان یعنی عملِ شیطانی و معرفت به جایگاه و مقام شیطان است.
در فیلم گابریل (که همان جبرئیل است)، جهانی تاریک و غرق در فساد و ظلمت نمایش داده می شود. در این فیلم خداوند بزرگ ترین و قدرتمندترین فرشته خود به نام گابریل را مامور نجات جهان می نماید؛ اما گابریل بعد از نزول به زمین متوجه می شود که قبل از او فرشتگان دیگری که مامور این کار بوده اند در برابر قدرت عظیم شیطان همگی در مانده و تسلیم و یا شکست خورده اند. اما تصمیم گابریل برای مبارزه با شیطان و برگرداندن نور به میان آدمیان قطعی است.
گابریل بعد از از بین بردن نیروهای شیطانی با فرمانده شیاطین به نام سمائیل وارد جنگ می شود؛ ولی متوجه می شود که فرمانده شیاطین برای آزادی انسان ها قیام کرده است و این خداوند بوده که باعث از بین رفتن فرشتگان قبلی گردیده است. گابریل بعد از این مرحله ماموریت خود را رها می کند و با ناراحتی و اعتراض به این نزاع پایان می دهد و می رود تا مانع اعزام فرشتگان به دست خدا شود. بدین سان مخاطب که تا مراحل آخر فیلم خود را همراه گابریل احساس میکند ناگاه در چرخش آخر فیلم، منطق سمائیل را بر گابریل ترجیح میدهد. به روشنی در این فیلم، خدا دشمن آدمیان و شیطان دوست انسان ها و منجی آدمیان معرفی می گردد.
در بسیاری از فیلمهای سینمایی ـ مانند طالع نحس 4، شیطان دارای قدرت اهریمنی و ویرانگر در برابر قدرت خداوند قد علم میکند و انسان موجودی ضعیف و بیپناه معرفی میگردد که در چنگال قدرت شیطان اسیر است و هیچ امدادی از ناحیه خداوند به او نمیرسد و چارهای جز پناه بردن به شیطان و نیروهای او ندارد. به دنبال آن، شیطان «تنها منجی» عالم هستی معرفی میشود که باید در «دنیای تاریک» به او رو میآورد. در فیلم مومیایی شیطان در عرض قدرت خدا ظاهر می شود و می تواند در برابر خدا عرض اندام کند. در این فیلم ها، با اتکا به نیروهای شیطانی قدرت انسان به حدی می رسد که می تواند بدون تمسک به خدا بهشت وعده داده شده خدا را در همین جهان و در همین کره خاکی با دست خود بنا کند. حداکثر حضور خدا در بعضی از گفت وگوهاست، آن هم به گونه ای که حتی پیامبران به او اعتراض می کنند و از قدرت قوم یهود به او شکایت می کنند.
شیوه حضور شیطان در جهان هستی در محصولات هالیوودی بدیع و نو است به گونه ای که در ادیان الهی، این شکلِ تصرف ـ همان مدل تناسخ ـ نه فقط برای شیطان بلکه از اساس غیر ممکن و نشدنی اعلام شده است. در نگاه هالیوودی، شیطان در کالبد انسان حلول میکند و برای اعمال نیروهای خود لاجرم نیازمند کالبد آدمی است، شیطان گاهی در جسم یک کودک معصوم، گاه در کالبد یک زن، گاه در جسم یک سیاستمدار به اعمال تصرف در عالم میپردازد.
این باور خرافی نسبت به شیطان، حداقل نتیجهای که برای مخاطب در پی دارد، این است که انجام گناه ـ چون اجباری و از ناحیه شیطانِ حلول کرده در جسم انسان تحقق مییابد ـ غیر اختیاری است و گریزی از آن نیست، بنابراین باور، وجود عذاب و عقاب در حق فردی که مسخر شیطان گردیده امری غیر منطقی و غیر عادلانه مینماید. این تفکر در مجموعه هری پاتر و طالع نحس، جنگیر، خون آشام و آثار دیگری تعقیب شده است.
در مواردی متعدد، فرهنگ شیطانی و اعمال نیروهای شیطانی، در نظر مخاطب واژگونه معرفی میشود، به گونهای که تعریفی جدید از مفاهیم شیطانی به مخاطب ارائه میگردد که در نتیجه «شر » به «خیر» تبدیل میگردد و «بدی» قلب ماهیت میکند. در مجموعه هری پاتر تفکیک خیر از شر بسیار مشکل است و اصلاً مفاهیم شیطانی و زشت چنان جذاب القاء میشوند که خیر از زبان شیطان به صحنه میآید و شیطان، معیار خیر و شر میشود.
محصولات هنری هالیوود، مفهوم معنویت و عرفان را به مفهوم جدیدی به نام «ماوراء» تبدیل نموده است و در قاموس هالیوود این دو مفهوم یعنی ماورا و معنویت، معادل و مترادف محسوب میشوند. چنان که در ماتریکس، «اوراکل» نماینده جنبه عرفانی و ماورا الطبیعه داستان است. او صرفاً یک راهنماست که ادعا شده فطرت حقیقت طلب انسانها را به اقنا می رساند و نباید حرفهای او را با ملاک درست و غلط سنجید. حرفهای او را باید شنید و نباید با حکم عقل و برهان با او رو به رو شد. هرچه را میگوید فقط باید به کار بست و به ماورا متصل شد. (ماتریکس ـ مکاشفه قرن، برادران و اچوفسکی، نشر مس، ص 171 )
از طرف دیگر تاکید بر جشن هالووینگ (جشن سالانه شیطانی) در مقابل جشن-های دینی، مثل کریسمس (جشن بزرگ مسیحیت) در این گونه آثار سینمایی پدیدهای اتفاقی نیست. آن چه در این بزرگ نمایی، به گونه ای حساب شده تعقیب می شود، جایگزین نمودن نمادها و ایام شیطانی به جای مراسمهای دینی است. در آثار شیطانی هالیوود، یادآوری و برجسته کردن و تکرار مداوم شیطان و شیطان پرستی، مطلوب اصلی است. در همین راستا در مجموعهای خیالی هری پاتر ـ که پر مخاطب بوده و پرفروشترین محصول سینمایی در دنیای کودکان است ـ در هیچ کجا از دعا، توسل، نیایش و توکل به ذات خداوند اثری وجود ندارد و همه بن بستها با استمداد از نیروهای جادویی و شیطانی برداشته می-شود.
محصولاتی از این دست، در هالیوود فراوان یافت می شود. مخاطب بعد از دیدن این گونه فیلم ها به این نتیجه می رسد که راه رسیدن به قدرت و شهرت و شهوت، تمسک به شیطان و قدرت های شیطانی است و شیطان نه فقط دشمن انسانها نیست که بعنوان منجی انسان ها و پیام آور آزادی انسان ها معرفی می شود. با تاسف باید اذعان نمود هالیود نقش خود را در انتقال مضامین شیطانی و رضایت بخش جلوه دادن فرهنگ شیطانی به خوبی ایفا نموده است. فیلم هایی از قبیل هری پاتر، جن گیر، طالع نحس (1،2،3)، ارباب حلقه ها با هدف القای ترس در ذهن و قلب مخاطب نسبت به شیطان و بزرگ نمایی از قدرت شیطان ساخته شدهاند و در فیلم های کنستانتین و طالع نحس 5و4 شیطان قوی تر از خدا ظاهر می شود، به طوری که روحیه تسلیم و فروتنی در برابر شیطان به جان مخاطب رسوخ می کند.
القای ترس در دل انسانها و نا امید ساختنشان از آینده، آن هم توسط رسانة پرنفوذی همچون سینما، میتواند برای آنان که به دامان ادیان الهی پناه نیاورده اند، فرصتی ذهنی ـ روانی ایجاد نماید تا برای مقابله با آیندة تاریک بشریت به نیروی دیگری پناه ببرند یا راهی برای خاضع شدن و کنار آمدن با نیروهای اهریمنی پیدا کنند.
غیر از فیلم هایی که تحت سیاست های کلی حاکم بر هالیوود تولید می شوند ، فرقه های شیطان گرا نیز، خود اقدام به تولید فیلم های سینمایی با محوریت شیطان و شیطان پرستی نموده اند که از آن جمله می توان به فیلم هایی همچون باران شیطانی(1975) ، دکتر دراکولا (1981) ،گفت وگوی شیطان(1995) و... و مجموعه تلویزیونی شیطان در حومه شهر(2000) اشاره نمود که بعضا افراد شاخص این گروه ها همچون آنتوان لاوی(بنیان گذار فرقه سیطنیسم) و پیترگیلمور(مسئول کنونی کلیسای شیطان) در آن ها به ایفای نقش پرداخته اند.
بنا بر آن چه گذشت، این واقعیت نباید مورد غفلت قرار گیرد که امروزه شیطان پرستی با ابزارهای فراگیری مثل سینما، نماد های متنوع، رسانههای مختلف صوتی و تصویری، به عنوان «دین دهکده جهانی» مطرح و تبلیغ میشود.