مدل زندگی نامناسب امروز و جذب شیطان گرایی
- يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۲۳ ب.ظ
نظام آموزشی تحمیلی که قتلگاه استعدادها و خلاقیتهاست و مفاهیم و مطالب بیخاصیتی را آموزش میدهد که فقط افراد را برای خدمت به نظام سرمایةداری آماده میکند و کارکردهای اصلی، اما نهان آن عبارتاند از: «وقتشناسی، درس اطاعت و کار تکراری» (موج سوم.ص42) که موجب میشود در آینده کاملاً به قیمومیت اولیاء اجتماعی خود تن بدهند. اولیائی که بعداً نمونههای کلیتر آن در نظام سیاسی تعریف میشود. این نوع تربیت باعث میشود که همه بنشینند و منتظر باشند تا دولت برای آنها شغل ایجاد کند، زمینة ازدواج فراهم کند و مثل کودکی که به والدین خود وابسته است، مردم را به دولت (اولیاء اجتماعی) وابسته میکند و به صورت شهروندانی ناتوان و فرمانبردار در میآورد.
این نظام آموزشی در اوج انرژی و خلاقیت، نیروی جوانی را به بازی میگیرد و تحلیل میبرد تا سرانجام با گذشت بیش از نیمی از دهة سوم عمر هنوز انسان ساختة خود را به عنوان یک شهروند کامل نمیپذیرد و برای او موقعیت اشتغال و ازدواج وجود ندارد. نظامی که عملاً با فساد اخلاقی جوانان خود را تکمیل میکند و راههای مباح و مشروع زندگی را به بن بست رسانده است.
در کنار این نهاد آموزش، نهاد خانوادهای است که بر محور والدین از خود بیگانه شده و درگیر با مقتضیات مدل زندگی امروزی و تمدن مدرن، تنها با فرزندان خود و حتی با همسر، هم خانه هستند و قرار است که تا اطلاع ثانوی با هم زندگی کنند! (رک.جامعهشناسی.ص423-443) والدینی که عقدههای اجتماعی خود را به خانه میآورند و نظام آموزشی، هیچ مطلبی در مورد نحوة ارتباط و نیازهای کسانی که با او هم خانه خواهند شد، به او نیاموخته است. والدینی که تنها امر و نهی بلد هستند و شاید محبتی که از قلبشان گامی به بیرون نمیگذارد. و فرزندانی که فقط با عصیان و سرکشی هویت خود را مییابند و در اضطراب احساس آرامش میکنند!
نظام سیاسی که صحنة جنگ میان جناحهای سیاسی برای تصاحب سرزمین افکار عمومی و ارادة مردم است. سیاستی که به جنگل مدرن و نزاع بیپایان الیتهای شیر و روباه تبدیل شده است.(رک، زندگی و اندیشة بزرگان جامعهشناسی.ص522) سیاستی که مفاهیم عالی انسانی مثل آزادی، صلح، مهربانی، ضد تروریسم و عدالت را مسخ کرده و هوس قدرتطلبی به لباس بیتاروپود خدمتگزاری در آمده و پادشاهانی که مطمئن هستند چشم دیدن و دست آوردن خدمت به مردم را ندارند، عریان در شهر میگردند و دیگران را نیز کور میپندارند.
اقتصادی که مردانش بر طعمة نیمخوردة سرمایهداران پشت پرده مثل سگهای گرسنه هجوم میآورند و دیگران را زیر پای خود له میکنند. اقتصادی که مفاهیم بنیادین تولید، خدمات، رشد سرانه ملی و غیره در آن بیمعنی میشود و تنها مفهوم انباشت ثروت و مفاهیم وابسته به آن هر روز جدیتر به نظر میآید. اقتصادی که همة شئون زندگی را به خرید و فروش گذاشته و از نان تا علم و مدرک را به بازار کشیده است.
و اما نهاد دین که گروهی ریاکار و منفعتطلب آن را بازیچة تحمیق خود و دیگران قرار داده و دین داران حقیقی را به کنج محراب و منزل راندهاند. دین که به اندازة تعمیر اتومبیل هم برای آن اعتباری قائل نبوده و هر کس را پیامبر خود و کارشناس مذهبی خود میدانند. دینی که با لیبرالیسم الاهیاتی به مجموعهای از اوهام اثبات ناپذیر تقلیل یافته (پیوند عقلانیت سکولار و معنویت لیبرال.ص164) و هر روز دین جدیدی از گوشه و کنار جهان سر برمیکشد(رک. جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور) و مراکز علمی وابسته به سرمایهداری نه تنها برای تولید به روز جنبشهای دینی نوپدید برنامه ریزی دارند، بلکه برای ترویج آن هزینههای گزافی را تقبل میکنند(کمیته300.ص27و28) و به زودی باید از اقتصاد دین سخن به میان آوریم و به مطالعه روی سودآوری دین و ارزش سرمایهگذاری روی مدعیان نبوت و مهدویت و مسیحایی و خالقیت بپردازیم. از سال 1970 موسسه باشگاه روم وابسته به مؤسسه روابط انسانی تاویستاک برنامهای را با نام «مرکز پژوهشهای تراوشات دینی» زیر نظر «توماس بارنی» پایهگذاری کرد تا سوپرمارکت معنویت در جهان را هر روز رنگینتر و پر کالاتر کنند. در این هرج و مرج، دینی که نفسانیتر باشد بازار بهتری خواهد یافت و شیطانپرستی هم به صورت یک دین عرضه میشود.
این اوضاع نابسامانی است که نوجوان و جوان امروز دنیا با آن روبرو است و فقط فضایی را برای فریاد کشیدن و لحظهای را برای بیخبری میجوید. جنبش متال و کجرویهای شیطانپرستی به این نیاز و بلکه ضرورت جوانی در تمدن مدرن پاسخ میدهد و نیروی اعتراض او را در طرحهایی که هوشمندانه طراحی شده تخلیه و خنثا میکند.
در حالیکه دنیای امروز نیاز به نیرو و اندیشة جوانانی دارد که با بازگشت به ارزشهای ناب انسانی، به مدل دیگری برای زیستن بیندیشند و اعتراضی فعال و تحول آفرین را پدید آورند. امروز جهان و تاریخ تشنة چشمههایی است که تنها از قلب و اندیشة جوانان میجوشد ولی کسانی که منافعشان درگرو حفظ وضع موجود است با ترویج موسیقی اعتراض!، دین قرن بیستویک (شیطانپرستی) و هزاران فریب و نیرنگ که در شالودة تمدن معاصر نهادینه شده، این چشمهها را گل آلود میکنند و از آن انحرافات اخلاقی، خشونت، اعتیاد و سرانجام شهروندانی ناتوان و تسلیم بیرون میآورند.